بی قرار روزهای سرد و بارانی منم
در به در در کوچه های خیس و حیرانی منم
گم شدم تنها به این پس کوچه های بی کسی
در مسیر اشک طفلی چشم گریانی منم
پا به پا آرام در یک لحظه مثل سایه ای
هم سفر با خود ولی آرام وپنهانی منم
فصل غربت هم سفر با روزهای من شده
فصل غربت باز گفته است که افغانی منم
سرپناهی جز پناه دست هایم نیست، نیست
زیر سقف بی کسی مفهوم ویرانی منم
گرچه من بی خانمانم باز اما دل خوشم
صاحب تنهایی این بیت پایانی منم
نظرات شما عزیزان:
ارسال توسط ذبیح الله جعفری
آخرین مطالب